نوشته شده توسط : امین

به گل گفتم: "عشق چيست؟" گفت: "از من خوشگل تر است..."

 

به پروانه گفتم: "عشق چيست؟" گفت: "از من زيبا تر است..."

 

به شمع گفتم: "عشق چيست؟" گفت: "از من سوزان تر است..."

 

به عشق گفتم: "آخر تو چيستي؟" گفت: "نگاهي بيش نيستم



:: موضوعات مرتبط: عقش , عاشقان بی مشوق , خواستم که شیدات کنم , ,
:: بازدید از این مطلب : 782
|
امتیاز مطلب : 371
|
تعداد امتیازدهندگان : 112
|
مجموع امتیاز : 112
تاریخ انتشار : 17 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین

منتظر لحظه ای هستم که دستانت را بگیرم

در چشمانت خیره شوم دوستت دارم

را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم....از عشق تو.....

از داشتن تو...اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم

اری من تورا دوست دارم

وعاشقانه تو را می ستایم



:: موضوعات مرتبط: عقش , عاشقان بی مشوق , ,
:: بازدید از این مطلب : 621
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 1 فروردين 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین

  اگه شما به یه فرشته بدبینانه نیگاه کنین اون رو دیو میبینین. بعضی وقتها آدم ها برای پوشوندن ضعف های خودشون یا بیگناه نشون دادن خودشون در برابر اتفاقاتی  که پیش روی اونهاست و نمیخوان با اونها مقابله کنن سعی میکنن با یه قالب ذهنی منفی به قضایا فکر کنن تا خودشون رو تبرئه کنن. چون آنقدر ترسو هستن که نمیخوان سرنوشت خودشون رو قبول کنن. بدترین حالت ممکن بدبینی می تونه توی عشق بیفته به خصوص اگه با چاشنی غرور همراه بشه. آدمی مثل من که تو روابط اجتماعی ضعیفه و نمیتونه حرف دلشو خوب به کسی که از ته قلبش دوست داره بگه برای جبران بی ارادگی خودش آنچنان به معمولیترین و کوچکترین اتفاقات بدبینانه نظر می کنه که باعث میشه یه شخصیت بزرگ را که زمانی از اعماق وجودش دوستش می داشت .... ای فرض کنه که برای نابودی زندگیش اومده. و با اینچنین نگرش احمقانه ای اون آدم رو از خودش برنجونه و وقتی اونو با دیگری میبینه اینگونه وانمود کنه که بهش خیانت شده. حالا که فکر می کنم میبینم این غرور و افکار منفی من بود که باعث شد تا اون رو با دیگری همسفر جاده ی زندگی ببینم و نه خیانت. حالا باید حسرت روزهای خوش گذشته را بخورم و در داغ فراغ بسوزم. من گناهکارم و امیدوارم روزی بتونم ببینمش و بهش بگم که از گذشته پشیمونم و گرنه باید با گره ی یه طناب دور گردنم تاوان گناهم رو پس بدم.  

 



:: موضوعات مرتبط: عقش , عاشقان بی مشوق , خواستم که شیدات کنم , ,
:: بازدید از این مطلب : 653
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 17 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین

 

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد
 

چون درختی در زمستانم. در انتظار بهاری نشسته ام. بهاری که تو می آیی ولی افسوس این زمستان جاویدان است. پشت پنجره شب در انتظارت نشسته ام. درین شب های سیاه دانه های سفید برف می بارد و من به جای پای تو روی برف های می نگرم. تو گفتی بهار می آیی ولی بهاری نیست این زمستان است که بر من حکمفرماست. دیگر تو نیستی و من به سرنوشت شوم و بی حاصل خود فکر میکنم. بی تو زندگیم از تهی سرشار است. آنگاه که می آیی من مرده ام و از قبرم خاری روییده تا بدانی زندگیم بیابانی بود که کرکس های تنهایی وجودم را لاشه لاشه خوردند. همچنان برف می بارد. باد زوزه می کشد و طوفانی خشمگین رویاهای من را درمی نوردد و ....

من به خواب زمستانی ، زمستان جاویدان فرو خواهم رفت.

 



:: موضوعات مرتبط: عاشقان بی مشوق , ,
:: بازدید از این مطلب : 565
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 17 اسفند 1388 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امین

من از خود بیزارم از این تکه استخوانهای به هم چسبیده که بی تو هیچند. از این دشنام پست آفرینش از این برگ رها در باد خزان. صدای زنجیرهای مرگ این دیو سپید آزادی را می شنوم که می آید تا مرا به اسارت درآورد. امشب مرگ به کاروان هیچی و پوچی قلبم این قبرستان ارواح تبعیدی شبیخون خواهد زد. من امشب مهمان مرگ هستم. او مرا صید خواهد کرد. اکنون پنجه ی مرگ گلویم را می فشارد و من با صدایی رنجور که از حنجره در نمی آید مینالم که زیر شمشیر غمت می رقصم.



:: موضوعات مرتبط: عاشقان بی مشوق , ,
:: بازدید از این مطلب : 525
|
امتیاز مطلب : 323
|
تعداد امتیازدهندگان : 103
|
مجموع امتیاز : 103
تاریخ انتشار : 7 اسفند 1388 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد